خصوصیات و شیطنت های آدرینا...
از همون روزای اول با بازیگوشی شیر میخوردی وقت شیر خوردن سرتو 180 درجه میچرخوندی تا بتونی همه جارو ببینی یه مک میزدی وبا کوچکترین صدا سرتو جابجا میکردی تا از همه چیز باخبر بشی.
26 روزه بودی که کاملا میچرخیدی ماشاله عزیزم و گردنتو بلند میکردی. خیلی زود گردن گرفتی.
وقتی گریه میکردی اونم چه گریه ای فقط با آهنگ سنتی که گوشی فرشته جون داشت ساکت میشدی. عزیزم چنان ساکت میشدی و به دنبال صدا میگشتی و گوشاتو تیز میکردی ونگاهت دقیق میشد. نمیدونم چه احساسی اونموقع داشتی. بابات میگفت دخترم دپرسه ....شده
ولی حالا شدی یه دختر خوش خنده بایه لبخند ملیح وکوچولو.
وقت خواب معمولا به پهلو میخوابیدی ودستای کوچولوتو زیر سرت میذاشتی شیرینی من
شیشه شیر که اصلا نگرفتی ولی پستونک با تلاش خودم گرفتی ولی باز هم اونقدر علاقه نشون ندادی دخترگل
حدودا شش ماهه بودی که شروع به خزیدن روی شکم کردی چقدر هم سریع به همه جا سرک میکشیدی
ولی هنوز نمینشستی البته با کمک میتونستی بشینی ولی بابا ومامان مهربون ترجیح میدادن خیلی عجله به خرج ندی تا بتونی کاملا صاف بشینی وبه مهره های کوچولوت فشار نیاد.. تقریبا 7 ماهه بودی که نشستی و عید 91 حدودا 8 ماهه بودی که شروع کردی روی چهار دست وپارفتن واز 9 ماهگی شروع کردی از پله ها بالا رفتن و هرپله که بالا میری نگاه میکنی ببینی کی میان دنبالت که بگیرنت و به محض اینکه مامان میاد دنبالت با سرعت بیشتری از پله بالا میری و میری تو اتاقت. آخه عزیزم اتاقت بالاست و دوست داری اونجا باشی وبا اسباب بازیهات مشغول شی. خلاصه هدفدار میری بالا به سمت اتاقت وعروسکات
lمدتیه یاد گرفتی میگه
عبا: عباس
به به: بابا
مه: مامان
از بین میوه هاهم پرتقال و موز خیلی دوست داری.