اندراحوالات جشن تولد یکسالگی وعکس...
سلام به عسلک، ملوسک، عروسک...
الان حدود 12 ساعته که پا گذاشتی تو دومین سال زندگیت. پارسال اینموقع هنوز تو بیمارستان بودی و امسال خوشحال وشاد در آغوش بابا ومامان مهربون.
دیشب تو مراسم واقعا در تمام مراحل سنگ تمام گذاشتی و همکاری کردی، با بقیه دست زدی و هیجان نشون دادی. موقع رقص کارد کلی دست زدی وهیجان نشون دادی. من و مامانی از این بابت خیلی خوشحال بودیم. چون طبق معمول بزرگترها معتقد بودن بچه یه ساله که متوجه نیست خسته میشه ..... ولی ما میگفتیم تولد یکسالگی هیچوقت تکرار نمیشه. همیشه اولین ها مهمتره. حالا میخواد بعدا هرسال مفصل بگیره یا نگیره. اولین نمیشه وبالاخره دقیقه نود مامان مهلبون عزمشو جزم کرد. خداروشکر توهم روسفیدمون کردی. دستت درد نکنه مامــــــــــــــــانی
مثه یه خانم بزرگ هم صبر کردی یکی یکی هدیه هاتو میگرفتی میدادی دست مامانی عسلک..کلی هم هدیه گیرت اومد. از طلا گرفته تا لباس وعروسکهای بامزه و خوشگل و پول نقد. ولی حالا که دارم مینویسم یادم اومد از کادوهات عکس ندارم. آخه اون لحظه بیشتر فیلم میگرفتم حواسم نبود ولی اشکال نداره در اولین فرصت از هدیه هات عکس میگیرم یادگاری باشه. خدا میدونه تابزرگ شی چه بلاهایی سرشون نیوورده باشی. ولی عروسکات واقعا بامزه بودن. من که خیلی حاااااااااااال کردم.دست همه دوستان ومیهمانان عزیز درد نکنه. دست مامان وبابای مهربون هم درد نکنه.
با ما باشید بازم عکس هست...