آدریناآدرینا، تا این لحظه: 12 سال و 8 ماه و 21 روز سن داره

آدرینا از سرزمین ارجان

آدرینای این روزها...

سلام به آدرینا دختر زیباروی آتشین... این روزها خیلی بزرگ شدنت وخانم شدنت محسوس تر شده.  ماشاله ماشاله هرروز نازتر وظریفتر از روز قبل میشی و عروسک تر. یه دختر خانم زیبا و ظریف. و هرروز خوش خنده تر و خوش رو تر. تو مراسم عروسی هر وقت نگاه میکردم بغل یکی بودی و در عالم خودت مشغول دست زدن و رقصیدن. اینقدر قشنگ وظریف مچ دستاتو میچرخوندی و با هیجان بقیه کلی ذوق زده شده بودی. ارتباط برقرار کردنت با بچه های کوچیک خیلی دیدنیه. با یه نی نی 7-8 ماهه که بغل مامانش بود حسابی دوست شده بودی و دستاتو باز میکردی طرفش که بغلش کنی. مامان وبابا صدام کردن اومدم بغلت کردم وقتی احساس کردی نمیتونی بغلش کنی دستای منو کشیدی طرفش که من اونو هم  ب...
5 شهريور 1391

اندراحوالات جشن تولد یکسالگی وعکس...

سلام به عسلک، ملوسک، عروسک... الان حدود 12 ساعته که پا گذاشتی تو دومین سال زندگیت. پارسال اینموقع هنوز تو بیمارستان بودی و امسال خوشحال وشاد در آغوش بابا ومامان مهربون. دیشب تو مراسم واقعا در تمام مراحل سنگ تمام گذاشتی و همکاری کردی، با بقیه دست زدی و هیجان نشون دادی. موقع رقص کارد کلی دست زدی وهیجان نشون دادی. من و مامانی از این بابت خیلی خوشحال بودیم. چون طبق معمول بزرگترها معتقد بودن بچه یه ساله که متوجه نیست خسته میشه ..... ولی ما میگفتیم تولد یکسالگی هیچوقت تکرار نمیشه. همیشه اولین ها مهمتره. حالا میخواد بعدا هرسال مفصل بگیره یا نگیره. اولین نمیشه وبالاخره دقیقه نود مامان مهلبون عزمشو جزم کرد. خداروشکر توهم روسفیدمون کر...
21 تير 1391

هـــــــــــــــــــوووورا عروسک یکساله شد...

آدرینا جان یکساله شد.    تولـــــــــــــــــــــــــــــــــــدت مبارک امروز عکس گل دختر در بین متولدین امروز در سایت نی نی وبلاگ بود. از تصویرش عکس گرفتم یادگاری بمونه...     بزودی همراه با عکسهای جشن تولد دختری میام. ...
20 تير 1391

بازیهای فکری...

سلام به آدرینا ...دختری از سرزمین ارجان بابایی یکی دو هفته پیش یه مامورین رفتن تهران و با کمک فرزانه جون تعدادی بازی فکری واست خرید. ممنون بابا دستت درد نکنه. چون بازیهات با بازیهای فکری آیاتای جون مشترکه با اجازه فرزانه جون از همون عکسهای آیاتای جون استفاده کردم وبه یادگار کذاشتم وبلاگت.... ادامه دارد... آفتاب مهتاب ستاره   کتاب رنگها   تخم مرغها برای شناخت رنگ و اشکال هندسی   کلید چوبی ...
17 تير 1391

آآآآآآآآب بازی...

سلام به آدرینا...دختری از سرزمین ارجان این چند روز میهمان شما بودیم آدرینا جان. از اون ادرینای چند ماهگی خبری نیست دیگه.ماشاله ماشاله. خوش اخلاق خوش خنده شیطون وپر جنب وجوش. از این بغل به اون بغل. از اینطرف به اونطرف. مشغول بودی حسابی.سالم وقبراق. ماشاااااااااااااااااااله. باید به مامان بگم اسپند دود کنه. چشم بهم زدنی پله هارو بالا میری وبا یه عقب گرد باحال برمیگردی. خصلت دوست داشتنی داری. از هیچی بی تفاوت نمیگذری. کاملا حضورت و توجه ات به اطراف احساس میشه.  شب نیمه شعبان روی سفره شام با اون انگشتای کوچولوت یه کوچولو نون جدا میکردی میذاشتی دهن بابا مامان خاله فرشته و... آیاتای جون هم میهمانت بود. هر چند ف...
17 تير 1391

آدرینای این چند روز...

سلام به ادرینای شیطون بلا... امروز آدرینا صاحب دو  مروارید دیگه شد. دو مروارید خوشگل بالا. حالا عروسک صاحب 4 دندون خوشگل شده وقتی تنها ده روز به 1 ساله شدن عروسک مونده. دیگه باید شروع کرد به مسواک زدن و مراقبت از لثه ها و 4 مروارید ناز.   حالا دیگه کنار مامان اتی  نماز میخونی. وقتی مامان اتی نماز میخونه. تو هم میشینی کنارش یا سرتو میذاری روی مهر ویا  سجاده فرقی نمیکنه واست و لباتو تکون میدی. نمازت قبول باشه عروسک.مارو هم دعا کن.    راستی شمردن هم یاد گرفتی. وقتی میگن 1 تو بلافاصله میگی2.کی میشه بگی ده تا دوست دارم.   ...
11 تير 1391

روز بروز کارات بزرگ گونه ترمیشه...

سلام به آدرینای عزیز ودوست داشتنی حالا دیگه میگیم آدرینا برقص دو دستتو میبری بالا وشروع به چرخوندن دستات میکنی البته به همراه زمزمه های خاص خودت که میخونی. دیگه دوران نی نای نای گفتن تمام شده.   میگیم خداحافظی کن یا آدرینا خداحافظ شروع میکنی به بای بای کردن. دیگه دوران بای بای گفتن تمام شده. عکس العملت به مدادشمعی و رنگی و کاغذ: بجای اینکه بکنی دهنت و شناسایی کنی. شروع کردی به کشیدن خطوط روی کاغذ.عزیزم این واکنشت خیلی جالب بود. کو چولوی من تو هنوز یکساله هم نشدی. مااااااااااااشاله. مامان گفت واست یه دفتر نقاشی خوشگل گرفته که از این به بعد نقاشیهاتو  با تاریخ برداره یادگار...
2 تير 1391

آدرینا در روزهای اخیر...

سلام به دختر زیباروی ما آدرینا جان...   یک پست طولانی پیش رو داریم.با ما باشید...   آدرینا این چند روز میهمان ما بودی و کلی از بودن باتو دختر ناز وشیطون لذت بردیم.تغییراتت توی این دو سه ماه که نتونسته بودیم روی ماهتو ببینیم خیلی مشخص بود.   حالا دیگه با شروع آهنگ شروع میکنی به زمزمه صداها دست دسی و کلی شور وهیجان. دو دستتو میبری بالا و همزمان خودت هم بالا پایین میری. البته گاهی اوقات با آواز خوندن مامان مریم هم شما شروع میکنید به زمزمه وآواز خوندن. کلا خوب باهم هماهنگید    کاملا میتونی خواسته هاتو با اشاره صدا... بیان کنی وبا بقیه ارتباط برقرارکنی.   صدات که میزدیم هرجا بو...
1 تير 1391