آآآآآآآآب بازی...
سلام به آدرینا...دختری از سرزمین ارجان
این چند روز میهمان شما بودیم آدرینا جان. از اون ادرینای چند ماهگی خبری نیست دیگه.ماشاله ماشاله. خوش اخلاق خوش خنده شیطون وپر جنب وجوش. از این بغل به اون بغل. از اینطرف به اونطرف. مشغول بودی حسابی.سالم وقبراق. ماشاااااااااااااااااااله. باید به مامان بگم اسپند دود کنه.
چشم بهم زدنی پله هارو بالا میری وبا یه عقب گرد باحال برمیگردی.
خصلت دوست داشتنی داری. از هیچی بی تفاوت نمیگذری. کاملا حضورت و توجه ات به اطراف احساس میشه.
شب نیمه شعبان روی سفره شام با اون انگشتای کوچولوت یه کوچولو نون جدا میکردی میذاشتی دهن بابا مامان خاله فرشته و...
آیاتای جون هم میهمانت بود. هر چند فعلا خیلی باهم بازی نمیکنید. البته اینبار قلدر بازی تو بیشتر شده بود. هر چقدر دفعه پیش مظلوم بودی. اینبار یکی دو بار آیاتای جونو ناراحت کردی. ولی با اولین نه نه گفتن بابا کنار کشیدی و مامان هم دوست نداشت این رفتار در تو تقویت بشه. اشکالی نداره یه بار آیاتای جون یه بارم تو دیگه شما دوستای خوب هم هستید. این شیطنت ها هم طبیعیه و میگذره.
چند عکس یادگاری از آب بازی در استخر: